خورده ریزای یه ذهن اشباع

خرده ریزا دست و پا گیره، باید ریختشون بیرون تا دور و برت خلوت بشه

خورده ریزای یه ذهن اشباع

خرده ریزا دست و پا گیره، باید ریختشون بیرون تا دور و برت خلوت بشه

210

دیروز یه ترک ظریف هم به کلکسیون روحم اضافه کردم، وقتی دوست معدل الف و شاگرد اولم گفت ویزیتور یه شرکت توزیع مواد غذایی و شوینده شدم! فوق لیسانس معدن، فارغ التحصیل بدون کنکور و معدل بالای ارشد. و بیکار رسمی مملکت ...

 

+ یکی مثل این مرتیکه حقوقدان و اون عوضی کوتوله چی از درد من و ما میفهمن؟ به والله هیچ!

نظرات 2 + ارسال نظر
آسیه پنج‌شنبه 1 خرداد 1393 ساعت 15:07

از این جمله ها بسیار زیاد حواله میکنم به طرفش...
یه روزم حضورا حوالش میکنم از نوع دستمال پیچیده شدش...

بخدا از سیب زمینی بی رگ ترن
جلوشونم بگیم عین خیالشون نیست
شکمشون سیره و والسلام

مگه اون یکی نمیگفت بیاید از محل ما گوجه بخرید؟
یادته؟
من ترم 1 بودم سال 85؛ هیچ وقت یادم نمیره ...

آسیه چهارشنبه 31 اردیبهشت 1393 ساعت 22:17

مملکت گل و بلبل که بگن همینه...
والا من که میترسم حرف بزنم شهید بشم...

این پدر سگ آبروی ما رو برده...نمیگفتم عقده میگردم...

انقد جمله آخرتو دوست داشتم ...

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.