خورده ریزای یه ذهن اشباع

خرده ریزا دست و پا گیره، باید ریختشون بیرون تا دور و برت خلوت بشه

خورده ریزای یه ذهن اشباع

خرده ریزا دست و پا گیره، باید ریختشون بیرون تا دور و برت خلوت بشه

940

از 12 ماه سال، ماه سیزدهم رو بیشتر از همه دوست دارم. به یه دلیل ساده، چون وجود نداره ...


+ یاد قصه ی تقویم ایران باستان افتادم وقتی داشتم جمله بالا رو مینوشتم؛ ایرانیا بجای اینکه هر 4سال، یه سال رو کبیسه کنن، صبر میکردن صد سال بشه، بعد یه ماه به سال اضافه میکردن و کل این یه ماه رو جشن میگرفتن. اصن قصه ی اینکه میگن ان شا الله صدساله بشی همینه. یعنی اون جشن صده رو ببینی ...

941

اصن بهش نمیادا ولی عجب ناهاری بود؛ پلوش که از جمعه بود تو یخچال و گرم شد، گوجه کبابی هم که حرف نداشت، ترشی فلفل هم شد چاشنی. یعنی خدایی از یه مرصع پلو به من بیشتر چسبید. البته ناگفته نماند که بخش اعظم این لذت رو مدیون جناب گرسنگی بودم :دی


+ تا هفته دوم تیر دقیقا 6ماه مونده؛ خدایا یه فرجی کن که نه سیخ بسوزه نه کباب :/

942

چند روزه شرکت نمیرم به بهانه امتحان زبان و تو این مدت روزی نیست که تلفن نزنن بهم. روز اول گوشیم روشن بود ساعت 7 شب سر کلاس بودم تلفن پشت تلفن. هیچی دیگه اونروز جواب دادم ولی دیگه جواب بی جواب. منظور از مرخصی فقط عدم حضور فیزیکی نیس، باید اینو بفهمن که من بیشتر به آرامش روانی نیاز دارم.


+ چرا من فکرمیکنم بالا رفتن دوباره قیمت دلارریال علاوه بر قضایای مذاکره و این چیزا، به افت شدید قیمت نفت و در جریان بودن بررسی بودجه تو مجلس ربط داره؟!