خورده ریزای یه ذهن اشباع

خرده ریزا دست و پا گیره، باید ریختشون بیرون تا دور و برت خلوت بشه

خورده ریزای یه ذهن اشباع

خرده ریزا دست و پا گیره، باید ریختشون بیرون تا دور و برت خلوت بشه

129

قرار اینه: این روزا بیشتر از زندگی، تو فکر مردنه و میدونه خبری نیست و نفس کشیدن ادامه داره، اما به محض اینکه درگیرش شد  و دید داره روزگار مزه میده، باید ریق رحمت رو سر بکشه! 

 

+ هشت ساله صبح تا شب و شب تا صبح همینم. از تکرار چرا نمیمیرم؟

نظرات 2 + ارسال نظر
ﺁﺳﻲ شنبه 20 اردیبهشت 1393 ساعت 19:46

ﺳﻌﻲ ﻛﻦ ﻧﺒﺎﺷﻲ ...
ﻛﺎﺭ ﺳﺨﺘﻲ ﻧﻴﺴﺘﺎااااااااااااااااااااااااااااااااا....

گوش دادی آهنگو؟
گوش بده

ﺁﺳﻲ شنبه 20 اردیبهشت 1393 ساعت 18:12




چیکار کنم؟ بگم این نیستم؟
من دروغ نمیگم

+ پلاس پست 127 به عنوان تکمله ی حرفم ...

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.