خورده ریزای یه ذهن اشباع

خرده ریزا دست و پا گیره، باید ریختشون بیرون تا دور و برت خلوت بشه

خورده ریزای یه ذهن اشباع

خرده ریزا دست و پا گیره، باید ریختشون بیرون تا دور و برت خلوت بشه

167

دیگه نمیفهمم، مغزه داغونه ... تازه فهمیدم که هفه رفته چار روزش ... کی میگه سخته، خیلیم خوب آره آسونه ... زندگی وقتی یادت بره قانونش / کدوم کوچه ها/ تیک تاک

  

+ میگم برو بینیم وقتی دم در میگه رسیدی خبر بده ...

نظرات 3 + ارسال نظر
arezoo سه‌شنبه 23 اردیبهشت 1393 ساعت 21:51

چی شده؟با خانومت دعوات شده؟
چرا انقد نگرون

خانم؟؟؟
نه بابا من با خواهرم زندگی میکنم؛ خانم کیه دیگه

سر قصه ی کنکور و کار و این چیزاست ...

sevda سه‌شنبه 23 اردیبهشت 1393 ساعت 17:21

من که نفهمیدم چی شد !!

متن یه ترانه رو نوشتم

قسمت + هم توضیحی نداره؛ تایپش اشتباه بود ناخوانا شده بود درستش کردم

آناهیتا سه‌شنبه 23 اردیبهشت 1393 ساعت 16:56

اومده بودم روز مرد رو بهتون تبریک بگم..

مثه اینکه بد موقه مزاحم شدم. حالا این یه جف جوراب باشه اینجا تا بعدن سر فرصت مناسب بسام بتبریکم :-/

دست شما درد نکنه اتفاقا جوراب لازم دارم فقط امیدوارم جورابی که زحمتشو کشیدی ساق بلند و ضخیم باشه

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.