خورده ریزای یه ذهن اشباع

خرده ریزا دست و پا گیره، باید ریختشون بیرون تا دور و برت خلوت بشه

خورده ریزای یه ذهن اشباع

خرده ریزا دست و پا گیره، باید ریختشون بیرون تا دور و برت خلوت بشه

217

اگه بقل دستی من تو تاکسی وبلاگ آپ میکرد، حتما اونقدر چشم میچرخوندم تا آدرسشو ببینم و رم ببینم که نکنه چی?ی در مورد من نوشته باشه! 

 

+ الآن من اونم که داره پست وبلاگ مینویسه :دی

نظرات 3 + ارسال نظر
sevda جمعه 2 خرداد 1393 ساعت 00:18

بعد 216 میشه چند عایا؟

بجون خودم نوشتم ذخیره نشده از بس اینترنت موبایل مزخرفه :/
تو تاکسی بودم یادم نیست چی نوشتم که باز بنویسمش واسه همین شماره این پست رو یکی کم کردم

ممنون که گفتی

----------------------------------------------------
بعد نوشت:
یادم اومد چی نوشته بودم اما دوست ندارم دوباره بنویسمش. یه معتاد دیدم که یه طرف میدون هفت تیر داشت آواز میخوند و رفت سراغ یه صندوق صدفات که ازش پول در بیاره. بعد من که تو ایستگاه بی آر تی بودم اومد اونطرف میدون و از پای یه تیر چراغ برق، یه سیم کند و برد که پول در بیاره از صندوق باهاش. راجع به این نوشته بودم که وقتی خونه ت خیابون باشه، چیزایی رو میبینی که خیلیا بهش دقت ندارن، مثل ثصندوق صدقه، مثل یه تیکه سیم اضافه!

divaar پنج‌شنبه 1 خرداد 1393 ساعت 23:37

:))
+منم تو اماکن عمومی زمانیکه -مخصوصن زمانیکه آپ میکنم- همش به آدمای دوروبرم دقت میکنم و فکر میکنم که به کدومش میاد بلاگر باشه!

بسته به آدمشم داره ها
من یه وقتا هم قایم میکنم که کسی نبینه تو موبایل چه خبره
ترجیح میدم فکرکنن دارم با دوست دختر نداشته م تو پیامک دعوا میکنم ( آخه همیشه اخمی ام، نه نه ریال سرد و سرگرمه م )

آسیه پنج‌شنبه 1 خرداد 1393 ساعت 23:36

تو تاکسی خیلی جواب نمیده...تو مترو و اتوبوس بیشتر جواب میده

نمیدونم والا
هرجا آنتن بده خوبه

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.