خورده ریزای یه ذهن اشباع

خرده ریزا دست و پا گیره، باید ریختشون بیرون تا دور و برت خلوت بشه

خورده ریزای یه ذهن اشباع

خرده ریزا دست و پا گیره، باید ریختشون بیرون تا دور و برت خلوت بشه

254

دیروز داشتم دیوونه میشدم؛ باطری موبایلم شارژش داشت تموم مشد اما تو راه برگشت، گمونم یکساعتی شد که فقط و فقط  همون آهنگ پست 244 رو گوش میدادم.


+ راستی دیروز صبح امامزاده صالح به یاد بزرگواران اینجا و جاهای دیگه بودم ...

نظرات 3 + ارسال نظر
آسیه سه‌شنبه 6 خرداد 1393 ساعت 16:57

چقدر دلم میخواد یه بار که اومدم بطلبه برم...

این همه اومدم ولی هنوز نشده برم...

عه؟!
همین بغله که
بپر تو مترو، بیا آخر خط پیاده شو

sevda سه‌شنبه 6 خرداد 1393 ساعت 00:54

بنده صالح؟!!!!!!!!!!

من؟!!!!!!!!!!!!

خندم گرفت

خنده نداره

sevda دوشنبه 5 خرداد 1393 ساعت 21:57

آخی مرسی من چقد امامزاده صالحو دوس دارم

دل به دل راه داره
ایشون هم همه بنده های صالح خدا از جمله شما رو دوست دارن :)

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.