خورده ریزای یه ذهن اشباع

خرده ریزا دست و پا گیره، باید ریختشون بیرون تا دور و برت خلوت بشه

خورده ریزای یه ذهن اشباع

خرده ریزا دست و پا گیره، باید ریختشون بیرون تا دور و برت خلوت بشه

286

من زیاد یاد گذشته می افتم؛ چون خودم سوژه واسه به اید گذشته افتادن زیاد میدم به خودم. گردن هیشکی هم نمیندازم خرابکاریایی که کردم و میکنم. کلاً آدم اره به دستی ام؛ از این شاخه به اون شاخه میرم و روش میشینم و میبرمش. فقط موندم کی تموم میشن این شاخه ها که منم برم و یه آتیش باهاشون روشن کنم و اگه توش نمیسوزم، حداقل گرم بشم!


+ خیلی بده که آدم بلد باشه چطوری خوب توصیف کنه. اینطوری از خودش فرار میکنه و تو مثالا گم و گور میشه

نظرات 1 + ارسال نظر
ﺁﺳﻴﻪ یکشنبه 11 خرداد 1393 ساعت 13:05

ﻳﺎﺩ ﮔﺬﺷﺘﻪ ﺩﻭ ﺣﺎﻻﺕ ﺩاﺭﻩ...
ﻳﺎ اﻳﻨﻜﻪ ﺗﺠﺮﺑﻪ ﻣﻴﺸﻪ و ﺳﻜﻮﻱ ﭘﺮﺗﺎﺏ ﻓﺮﺩ ﻛﻪ اﺯ ﺧﻂﺎﻫﺎﺵ ﻋﺒﺮﺕ ﮔﺮﻓﺘﻪ و ﺗﻜﺮاﺭ ﻧﻤﻴﻜﻨﻪ...
ﻳﺎ اﻳﻨﻜﻪ ﻓﺮﺩ ﻣﻴﺸﻴﻨﻪ ﻫﻲ ﻣﺮﻭﺭ ﻣﻴﻜﻨﻪ ﻫﻲ اﺯ ﺯﻧﺪﮔﻲ ﻃﺒﻴﻌﻲ ﻛﻪ ﺑﺎﻳﺪ ﺩﺭﺳﺖ ﻛﻨﻪ ﻓﺎﺻﻠﻪ ﻣﻴﮕﻴﺮﻩ...ﻧﻜﺎﺕ ﻣﻨﻔﻴﺶ ﺭﻭ ﻫﻲ اﺯﺷﻮﻥ ﺳﺪ و ﻏﻮﻝ ﻣﻴﺴﺎﺯﻩ...

نکته منفی خودمم
تنها نکته منفی

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.