خورده ریزای یه ذهن اشباع

خرده ریزا دست و پا گیره، باید ریختشون بیرون تا دور و برت خلوت بشه

خورده ریزای یه ذهن اشباع

خرده ریزا دست و پا گیره، باید ریختشون بیرون تا دور و برت خلوت بشه

307

دوست دارم واسه چند دقیقه هم که شده از این دنیا و آدما کَنده بشم. دلم میخواست یکی بود باهاش از صبح جمعه میرفتم درکه تا عصرم بر نمیگشتم. تو خلوتی میشستم و براش کتاب میخوندم. همین کتابی که امروز شروع به خوندنش کردم ...


+ بچه ها مسخرم میکنن؛ بقیه ش هم نوشتم و پاک کردم :/

نظرات 4 + ارسال نظر
آسیه جمعه 16 خرداد 1393 ساعت 00:45

خب این کجاش مسخره کردن داره؟؟؟؟؟
اگه اسکل باشن مسخره کنن...

والا من ناراحت نمیشم
اتفاقا خوشحالم که پِیِ یه چیزایی نبودم هیچ وقت خدا رو شکر
ولی آدم اذیت میشه
شوخی اگه بود یکی دوبارش مزه میداد
جدی هم که ...
بیخیال

+ پرشینبلاگت باز نمیشه نمیدونم چرا

آسیه پنج‌شنبه 15 خرداد 1393 ساعت 15:20

مسخره کردن دیگرون ذره ای برام مهم نیست...
از اون ادامه ندادنش

باشه میگم:

میگن همه وقتی میرن کوه و در و دشت حواسشون به یه چیز دیگه ست، تو میای میگی فلانی خیلی آدم با معلوماتی بود، خیلی آدم خوش فکری بود
اینو مسخره میکنن

sevda چهارشنبه 14 خرداد 1393 ساعت 17:45

چه کتابی؟؟

همین دوست غار نشین من که تو پستای قبلی ازش نوشتم

آسیه چهارشنبه 14 خرداد 1393 ساعت 17:19

این+ رو که خوندم زورم گرفت...خیلی زیاد...

بخاطر مسخره کردن یا اینکه بقیه ش رو ننوشتم؟

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.