باز یادم افتاد که چقدر دوست دارم هر جمعه برم کوه؛ حداقل تا وقتی ماه رمضون شروع نشده میشه 2-3 بار رفت. مثلاً اوّلیش همین جمعه باشه روز نیمه شعبان
+ پایه که الحمدلله لا موجود. دارم واسه اوّلین بار به تنها رفتن فکرمیکنم ...
به جایی رسیدم که زندگی تو شهر غریب و تو قوم شوهر رو دارم ترجیح میدم به زادگاهم...کاش میشد یه جا برم که مدت ها از ایل و تبار و هم خونام دور بشم...
جا باید جایی باشه که آدمیزاد نباشه چند صباحیوگرنه که اینجا و اونجا و جای دیگه ندارهاز نظر انسانی کلاً اذیت میشه آدم تو شهرای ماشین زده و آدمای مکانیکیش
بذار من بیام اونجا با مشترک پایه میشیم
بجون خودم این شهر به درد زندگی کردن نمیخوره از ما گفتنبیاید و زود برید یه جای بهتر، نمونیدامنم نمیمونم بدم میاد همون ولایت خودمونو عشق است
به جایی رسیدم که زندگی تو شهر غریب و تو قوم شوهر رو دارم ترجیح میدم به زادگاهم...
کاش میشد یه جا برم که مدت ها از ایل و تبار و هم خونام دور بشم...
جا باید جایی باشه که آدمیزاد نباشه چند صباحی
وگرنه که اینجا و اونجا و جای دیگه نداره
از نظر انسانی کلاً اذیت میشه آدم تو شهرای ماشین زده و آدمای مکانیکیش
بذار من بیام اونجا با مشترک پایه میشیم
بجون خودم این شهر به درد زندگی کردن نمیخوره از ما گفتن
بیاید و زود برید یه جای بهتر، نمونیدا
منم نمیمونم بدم میاد همون ولایت خودمونو عشق است