خورده ریزای یه ذهن اشباع

خرده ریزا دست و پا گیره، باید ریختشون بیرون تا دور و برت خلوت بشه

خورده ریزای یه ذهن اشباع

خرده ریزا دست و پا گیره، باید ریختشون بیرون تا دور و برت خلوت بشه

351

یه بار فرزاد بهم گفت اولین بار که دیدمت فکرکردم مثل خودمونی. اما تنها کسی بودی که برداشت اولم غلط بود و بعد فهمیدم تو فاز فکرای منفی و مزخرفی 

 

+ کاش مثل اون روزا بودم. الآن دیگه حتی از فکرام حرف نمیزنم

نظرات 1 + ارسال نظر
آسیه دوشنبه 19 خرداد 1393 ساعت 22:53

حرف زدن واسه کسی که نمیفهمه کار بیهوده ایه...

ولی آدم میترکه
فکرمیکنی من واسه چی در طول روز مدام دارم اینجا مینویسم؟
کسی که تو عالم واقعی همه از بس حرف میزد خسته میشدن، حالا صبح تا شب سر جمع بجز سلام و آره و نه حرفی واسه گفتن نداره

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.