خورده ریزای یه ذهن اشباع

خرده ریزا دست و پا گیره، باید ریختشون بیرون تا دور و برت خلوت بشه

خورده ریزای یه ذهن اشباع

خرده ریزا دست و پا گیره، باید ریختشون بیرون تا دور و برت خلوت بشه

357

دیروز داشتم لحظات بعد از مردنمو مرور میکردم که ببینم به بقیه چی میگذره. خوب بود، بعد از یه هفته زندگی عادی عادی میشه ... 

 

+ یکی تو دنیا پیدا میشه بگه من دقیقا کی ام و کجا میشه خودمو پیداکنم؟

نظرات 4 + ارسال نظر
آسیه پنج‌شنبه 22 خرداد 1393 ساعت 23:19

یه چی بگم ؟؟؟
اینجور جوابا رو که میخونم ته دلم خالی میشه...
فکر کنم دلیل رو باید بدونی...

ترسش همیشه هست
همه ی آدمای تو این دنیا میفهمنش
حتی اگه دلیلشو ندونن ...

sevda سه‌شنبه 20 خرداد 1393 ساعت 17:11

جواب + پیدا کردی بیا به منم بگو...

عاشه...

( باز غلط املایی نگیریا! این همون باشه ست ولی وقتی آدم میدونه نشدنیه اینطوری میگه. با "باعشه" و خودِ "باشه" ی معمولی فرق داره )

آسیه سه‌شنبه 20 خرداد 1393 ساعت 15:08

نه دیگه اینجا رو اشتباه کردی...
از اونجا که ملت ما مرده پرستن طرف اگه دشمن خونیشونم باشه و چشم دیدنش رو نداشته باشن همین که صدق الله رو میگه میشه عزیز همه و همش خوبی هاشِ که ازش گفته میشه و دم به دقیقه ازش یاد میشه...

میدونی از چی فقط دلم میسوزه؟
از اینکه هیچ کس از بچه های وبلاگام با خبر نمیشه چی شده و من چرا غیب شدم
البته دوستامم گمونم با تاخیر چند ماهه متوجه بشن ولی خو اینجا هیچ کس نمیفهمه ...

+ بعداً در مورد وصایام حتماً مینویسم

م سه‌شنبه 20 خرداد 1393 ساعت 14:38

شاید هم از قبل بهتر بشه براشون:-)

حالا من خواستم آبرو داری کنم نگفتم اینو
شما باید بیای با تاکید بزنی تو گوشم اینطوری که یادم نره چه موجود مثمر ثمری ام؟

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.