خورده ریزای یه ذهن اشباع

خرده ریزا دست و پا گیره، باید ریختشون بیرون تا دور و برت خلوت بشه

خورده ریزای یه ذهن اشباع

خرده ریزا دست و پا گیره، باید ریختشون بیرون تا دور و برت خلوت بشه

383

آخرین باری که مامان و آقامو اونطوری خوشحال کردم که واقعاً راضی بودم رو هیچ وقت فراموش نمیکنم. صبح از سفر اومدم و شب مدیر مدرسه تلفن زد خونه و بابت رتبه ای که آوردم و خودمم هنو زنمیدونستن بهشون تبریک گفت! چقدراون روزا رو دوست داشتم ...


+ کی میگه من حق ندارم بخاطر چیزایی که از دست دادم آرزوی مرگ کنم؟

نظرات 2 + ارسال نظر
آسیه جمعه 23 خرداد 1393 ساعت 00:05

چیزی که گذشت دیگه گذشته...
امروز و فردا رو بچسب...

...

+ ننوشتم که حس نکنی عین گربه ای میمونم که هرطوری میندازیم هوا، باز م رو چارتا پایین میام!

sevda چهارشنبه 21 خرداد 1393 ساعت 20:22

من میگم...تو حق نداری غصه گذشته رو ، غصه چیزی که از دستت رفته رو بخوری
بخدا نداری

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.