مَنگیّت شاید زورش به رگ و شاهرگ نرسه، ولی همه مویرگای روح آدمو حریفه؛ این میشه که وقتی میاد، پیدا نیست، اما همه جا رو گرفته
+ خیلی میترسم؛ هرچند کار از این حرفا خیلی وقته که گذشته
ﺁﻫﺎﻥ...ﻫﻤﻮﻥ ﺣﺎﻝ اﻭﻥ ﻣﻮﻗﻊ ﻣﻦ ﺑﻮﺩ ﻛﻪ ﻓﻜﺮ ﻛﺮﺩﻡ اﺳﻢ ﺭﮒ و ﺷﺎﻫﺮﮒ و ﻣﻮﻳﺮﮒ اﻭﻣﺪﻩ ﺣﺘﻤﺎ ﻭﺳﻴﻠﻪ ﻫﺴﺖ...ﻓﺴﻔﺮ ﻧﻤﻴﺴﻮﺧﺖ ﺑﻔﻬﻤﻢ ﻫﻤﻴﻦ ﺣﺎﻝ ﻣﻨﮓ ﺧﻮﺩﻣﻪ...
ﻣﻨﮕﻴﺖ ﭼﻴﻪ???
منگیت دیگه، منگ بودن، اینکه آدم بره تو یه حالی که نفهمه دور و برش چی میگذره، یه چی تو مایه های معلق بودن. فکرکن فکرت هیچ جاذبه ای رو احساس نکنه که روش وایسه و قدم برداره و پیش بره
ﺁﻫﺎﻥ...
ﻫﻤﻮﻥ ﺣﺎﻝ اﻭﻥ ﻣﻮﻗﻊ ﻣﻦ ﺑﻮﺩ ﻛﻪ ﻓﻜﺮ ﻛﺮﺩﻡ اﺳﻢ ﺭﮒ و ﺷﺎﻫﺮﮒ و ﻣﻮﻳﺮﮒ اﻭﻣﺪﻩ ﺣﺘﻤﺎ ﻭﺳﻴﻠﻪ ﻫﺴﺖ...ﻓﺴﻔﺮ ﻧﻤﻴﺴﻮﺧﺖ ﺑﻔﻬﻤﻢ ﻫﻤﻴﻦ ﺣﺎﻝ ﻣﻨﮓ ﺧﻮﺩﻣﻪ...
ﻣﻨﮕﻴﺖ ﭼﻴﻪ???
منگیت دیگه، منگ بودن، اینکه آدم بره تو یه حالی که نفهمه دور و برش چی میگذره، یه چی تو مایه های معلق بودن. فکرکن فکرت هیچ جاذبه ای رو احساس نکنه که روش وایسه و قدم برداره و پیش بره