یه صدای دویدن، یه صدای دویدن، یه صدای دویدن ... دو تا آخ بلند تو شهرک پیچید؛ نمیدونم چرا یه هو حس کردم یکی چاقو خورد ...
+ به ترسیدن باید عادت کرد تو این دنیا
ﺻﺤﻨﻪ اﻋﺪاﻡ و ﺷﻼﻕ ﺩﻳﺪﻡ ﻭﻟﻲ ﻟﺮﺯﻩ ﺑﻪ ﺗﻨﻢ ﻧﻨﺪاﺧﺘﻪ ﻭﻟﻲ ﺧﻮﻧﺪﻥ ﻳﻪ ﻣﻂﻠﺐ اﻳﻨﺠﻮﺭﻱ ﺑﺪ ﻟﺮﺯﻩ ﺑﻪ ﺗﻨﻢ ﻣﻴﻨﺪاﺯﻩ...
واسه اون چیزا آدم آماده ستمن هنوز اون صحنه دعوایی که عید تو وبلاگم نوشتم رو یادم نرفتهیادم می افته قلبم میخواد واسته ...
ﺻﺤﻨﻪ اﻋﺪاﻡ و ﺷﻼﻕ ﺩﻳﺪﻡ ﻭﻟﻲ ﻟﺮﺯﻩ ﺑﻪ ﺗﻨﻢ ﻧﻨﺪاﺧﺘﻪ ﻭﻟﻲ ﺧﻮﻧﺪﻥ ﻳﻪ ﻣﻂﻠﺐ اﻳﻨﺠﻮﺭﻱ ﺑﺪ ﻟﺮﺯﻩ ﺑﻪ ﺗﻨﻢ ﻣﻴﻨﺪاﺯﻩ...
واسه اون چیزا آدم آماده ست
من هنوز اون صحنه دعوایی که عید تو وبلاگم نوشتم رو یادم نرفته
یادم می افته قلبم میخواد واسته ...