خورده ریزای یه ذهن اشباع

خرده ریزا دست و پا گیره، باید ریختشون بیرون تا دور و برت خلوت بشه

خورده ریزای یه ذهن اشباع

خرده ریزا دست و پا گیره، باید ریختشون بیرون تا دور و برت خلوت بشه

548

یا یادم میاد سال چهارم ابتدایی یه مسابقه ی داستان نویسی شرکت کردم، نفر اوّل به اعتراف خودش یه برنامه کودک رو نوشته بود و داده بود واسه مسابقه، منم به جرم اینکه اسم شخصیتای داستانم خارجکی بود، کلاً اوت شده بودم!


+ الآن رو دور گفتن این چیزام ...

نظرات 1 + ارسال نظر
ﺁﺳﻴﻪ پنج‌شنبه 12 تیر 1393 ساعت 14:33

ﻛﺎﻣﻼ ﻣﻌﻠﻮﻣﻪ ﺭﻭ ﺩﻭﺭ اﻓﺘﺎﺩﻱ...

الآنم باز داره یادم میاد ...

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.