خورده ریزای یه ذهن اشباع

خرده ریزا دست و پا گیره، باید ریختشون بیرون تا دور و برت خلوت بشه

خورده ریزای یه ذهن اشباع

خرده ریزا دست و پا گیره، باید ریختشون بیرون تا دور و برت خلوت بشه

600

دوران ابتدایی، وقتی شیفت عصر بودیم یه چیزی رو خیلی دوست داشتم، صبحا برنامه کودک کانال 1 وروجک و آقای نجار میدیدم. نمیدونم چی شد یه هو یادش افتادم. افسانه ی توشیشانم فیلم سینمایی مورد علاقه م بود، خیلی دوسش داشتم


+ دوست دارم عین میو میو خودم عوض کنم، آدم بشم

نظرات 3 + ارسال نظر
m دوشنبه 16 تیر 1393 ساعت 19:10

man khili dosesh nadashtam akhe khili harf mizad khiliiiiiiiii



چرا شما حالا فینگلیش شدی؟؟

آسیه دوشنبه 16 تیر 1393 ساعت 17:17

از اونجا که همیشه خدا مشق داشتم تا دقیقه نود از دیدن برنامه کودک محروم بودم...

مخش
یادش بخیر
من همیشه ی خدا جریمه ی دیکته داشتم از بس املام بد بود

sevda دوشنبه 16 تیر 1393 ساعت 15:05

همیشه یکی از فانتزیام این بود ک مث وروجک وقتی کار بد میکنم غیب بشم
البته دوران طفولیت ها

آره دیگه الآن بزرگ شدی کار بد نمیکنی الحمدلله

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.