خورده ریزای یه ذهن اشباع

خرده ریزا دست و پا گیره، باید ریختشون بیرون تا دور و برت خلوت بشه

خورده ریزای یه ذهن اشباع

خرده ریزا دست و پا گیره، باید ریختشون بیرون تا دور و برت خلوت بشه

649

یه گعده آخوند نشسته بودن، یکیشون داشت میگفت شما به یه آدم ناامید بفهمونید جای بخشش داره، اون خودش بلده حرکت کنه ... اومدم نماز بخونم، تو نماز یادم افتاد هرچی یادم میاد بهمون یاد دادن این غلط و اون غلط، اما ته تهش یه درس بود تو کتابامون که از توبه میگفت و بخشندگی خدا ...


+ حالا من بگم؟ گِل گرفتم اون دین و خدایی که بهمون یاد دادن ... بیچاره خدا!

نظرات 1 + ارسال نظر
ﺁﺳﻴﻪ شنبه 21 تیر 1393 ساعت 03:11

اﻳﻨﺎﻳﻲ ﻛﻪ ﺑﻪ ﻋﻨﻮاﻥ ﺩﻳﻦ ﺑﻪ ﻣﺎ ﺷﻨﺎﺳﻮﻧﺪﻥ ﻗﺒﻮﻝ ﻧﺪاﺭﻡ...
ﺧﻮﺩﺗﻮ ﺑﺸﻨﺎﺳﻴﻢ ﺧﺪاﺗﻮ ﺷﻨﺎﺧﺘﻲ...ﺧﺪا ﻭﺟﻮﺩ ﺧﻮﺩﺗﻪ...
ﺑﻬﺸﺖ و ﺟﻬﻨﻤﺸﻢ ﺧﻮﺩﺕ و اﺧﻼﻗﺖ ﻫﺴﺖ...
ﺧﺪا ﺑﺨﺸﻨﺪﻩ ﺗﺮ اﺯ اﻭﻧﻴﻪ ﻛﻪ ﻓﻜﺮﺵ ﺭﻭ ﻣﻴﻜﻨﻴﻢ...
ﺣﺘﻤﺎ ﺟﺮﻳﺎﻥ ﺯﻧﺪﮔﻲ ﺩﻭﺑﺎﺭﻡ ﺭﻭ ﺷﻨﻴﺪﻧﻲ و ﻣﻴﺪﻭﻧﻲ ﭼﻲ ﻣﻴﮕﻢ...

جریان زندگی دوباره کدومه؟
هنوز که ننوشتیش
یا نوشتی من نفهمیدم؟
هوم؟

خدا ... بیچاره خدا

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.