خورده ریزای یه ذهن اشباع

خرده ریزا دست و پا گیره، باید ریختشون بیرون تا دور و برت خلوت بشه

خورده ریزای یه ذهن اشباع

خرده ریزا دست و پا گیره، باید ریختشون بیرون تا دور و برت خلوت بشه

652

دسکتاپمو خالی کردم، خالیِ خالی؛ فقط توش یه سطل آشغال گذاشتم. از نرم افزارای پین شده تو تسک بارمم هم دیگه هیچی نمونده. الآن یه صفحه ی خالی عین دنیام دارم که فقط توش هیچ میبینم


+ بازنده ها این شکلی میشن. نه برزیلی که از آلمان خورده، نه حتی مالدیو معروفِ 17 گله، بازنده ای که به خودش باخته این شکلی میشه

نظرات 2 + ارسال نظر
ﺁﺳﻴﻪ شنبه 21 تیر 1393 ساعت 04:35

ﻫﺮ ﭼﻨﺪﻡ ﻓﻜﺮ ﻛﻨﻲ ﻣﺎﻳﻪ ﻋﺬاﺑﺸﻮﻧﻲ ﻛﻪ اﻳﻨﻚ ﻓﻘﻄ ﺗﺼﻮﺭ ﺧﻮﺩﺗﻪ ﺑﺎﺯﻡ ﭘﺲ ﻛﺴﻲ ﻫﺴﺖ و ﺧﺎﻟﻲ ﺧﺎﻟﻲ ﻧﻴﺴﺖ...

ﺑﻠﻪ اﻳﻨﺠﻮﺭﻳﺎﺳﺖ

ﺗﺎﺯﻩ ﺧﺎﻧﻮﻡ ﺩﻛﺘﺮﻡ ﻫﺴﺖ

خوب معلوم بود حرف من این نبود دیگه بدجنسی نکن

خانم دکتر؟!
کو؟
نیست که!
این روزا رو قول و قرار دکترا هم نمیشه حساب کرد
اصن مهرم حلال جونم آزاد
نخواستیم

ﺁﺳﻴﻪ شنبه 21 تیر 1393 ساعت 02:37

ﺩﻧﻴﺎﺕ ﻏﻴﺮ ﻣﻤﻜﻨﻪ ﺧﺎﻟﻲ ﺧﺎﻟﻲ ﺑﺎﺷﻪ...
ﻓﻜﺮ ﻛﻨﻲ ﻣﻴﺒﻨﻲ ﻛﺴﻲ و ﭼﻴﺰﻱ ﻫﺴﺖ ﻛﻪ ﺑﺎ ﺩﻧﻴﺎﺕ ﺑﺮاﺑﺮﻱ ﻣﻴﻜﻨﻪ ....

چه فایده وقتی مایه خون دل خوردنشونم؟
غیر مامان و آقام کی رو دارم
البته همونا کل دنیان
ولی وقتی مایه عذاب باشم براشون ...

چونه نزن
هِی تو بگی و من بگم تهشم به هیچ جا نمیرسیم و باز سرجای اولیم

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.