خورده ریزای یه ذهن اشباع

خرده ریزا دست و پا گیره، باید ریختشون بیرون تا دور و برت خلوت بشه

خورده ریزای یه ذهن اشباع

خرده ریزا دست و پا گیره، باید ریختشون بیرون تا دور و برت خلوت بشه

662

خدایا شکرت، خدایا شکرت، خدایا شکرت ..و مادر و دختذ، شایدم مادر و عروس، دیه فریاد به پیوست یه فحش چارواداری، یه جواب، کوبیده شدن در، باز فحش، تحدید، فحش، داد، فحش، پنجره ها بازه، پنجره، فحش، پنجره ما، پنجره اونا، فحش، من خواب، من بیدار، من ترس، فحش ... خدایا شکرت از آرامشی که هست، خدایا شکر 

 

+ قلب گنجشک چقدر تند میزنه وقتی تو دست آدمه، قلبم هنوز تند میزنه، صدای داد و فحش متوقف شده، باید گفت، باید نوشت، قلب گنجیشک تند میزنه ...

نظرات 2 + ارسال نظر
ﺁﺳﻴﻪ یکشنبه 22 تیر 1393 ساعت 13:36

ﺧﺪا ﻧﮕﺬﺭﻩ اﺯ ﻣﺮﺩﻡ ﺁﺯاﺭ...

مردم آزاریش به درک
نمیدونی چه دعوایی بود
چه فحشایی میداد دختره به مادرش

م یکشنبه 22 تیر 1393 ساعت 11:23

خوب شما پنجره رو می بستی ...

دست شما درد نکنه
من تا یه ربع هنک بودم
بعدم هوا گرمه دیگه
البته الآن بستمش دیگه صدا نیاد
تا جایی که بشه گرما و سنگینی هوای خونه رو تحمل کرد باز نمیکنم از بس سر و صدا میاد

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.