ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 |
8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 |
15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 |
22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 |
29 | 30 |
هیچ کس زاغچه ای را سر یک مزرعه جدی نگرفت ... این شعر سهراب رو تا حالا نخونده بودم یا اگه خونده بودم یادم رفته ؛ هشت کتاب رو راهنمایی که بودم خوندم، فقطم یه چیزش تو ذهنم موند: چرخ یک گاری در حسرت واماندن اسب… اسب در حسرت خوابیدن گاریچی… مرد گاریچی در حسرت مرگ…
+ من منتظرم ...
ﻳﻬﻮﻳﻲ ﺑﺮﻕ ﺭﺳﺎﻧﻲ ﻗﻮﻱ ﻣﻴﺸﻪ ﻳﻬﻮﻳﻲ ﺿﻌﻴﻒ
نوسان داره شما دست به گیرنده نزنید درست میشه خودش
چی شد نظرات دوباره برگشتند ؟
اجازه بدید ناگفته بماند استاد
:)
ﻫﻤﻮﻥ ﻛﻪ ﮔﻔﺘﻲ
ﺁﺭﻩ ﻭاﻻ...ﻣﻐﺰﻡ ﻛﺸﺶ ﻧﺪاﺭﻩ ﺧﻮﻥ ﺑﻬﺶ ﻧﻤﻴﺮﺳﻪ ﻓﺴﻔﺮ ﻧﻤﻴﺴﻮﺯﻭﻧﻪ
ولی دم افطاری خوب شارژ شدی گرفتی قضیه رو
بوی غذا بهت خورده؟
تو این سفر تهران کتاب هشت بهشت رو یکی از دوستان بهم هدیه داد...
هنوز نخوندمش...
هشت بهشت کتاب دینی و اعتقادیه
نخوندمش ولی اسمشو شنیدم
الآنم ویکیپدیاشو چک کردم
من ولی هشت کتاب سهراب رو گفتما؛ روزه پیداست بهت فشار مضاعف آورده