خورده ریزای یه ذهن اشباع

خرده ریزا دست و پا گیره، باید ریختشون بیرون تا دور و برت خلوت بشه

خورده ریزای یه ذهن اشباع

خرده ریزا دست و پا گیره، باید ریختشون بیرون تا دور و برت خلوت بشه

687

الآن دقیقاً حسم اینه که مغزم تو ماهیتابه ی تام بوده، قسمت زیرش تفت خورده و حالا انداختتش بالا که تو هوا بچرخه و اونطرفش بشینه کف تابه؛ الآن دقیقاً حس میکنم یه طرف مغزم نیم پز شده و داره تو هوا معلق بودن رو تجربه میکنه! یعنی باز چی زده به سرم؟ نمیدونم!


+ با کلی دل امید اینجا اومدم ...

نظرات 5 + ارسال نظر
ﺁﺳﻴﻪ جمعه 27 تیر 1393 ساعت 02:24

ﭼﻪ ﺧﺒﺮ ﺷﺪﻩ???

هیش حبر تقریباً
ما هنوز در جست جوی خانم دکتریم اما آب شده رفته تو زمین انگار

م جمعه 27 تیر 1393 ساعت 01:30

ممنون نظر لطف شماست

واقعیته تعارف نداریم اینجا با کسی :)

م جمعه 27 تیر 1393 ساعت 01:17

بله م خوبه . نیازی به چشم گفتن و معذرت خواهی نبود نه اینکه استاد بد باشه خیلی هم خوبه ولی برای من زیاده

باشه همون میم خالی
ولی بازم شما از نظر ما یه آدم فرهیخته اید به هر صورت :)

م جمعه 27 تیر 1393 ساعت 01:14

خواهش میکنم که نگید ...

عرض کردم که چشم دیگه نمیگم

م جمعه 27 تیر 1393 ساعت 00:59

به من نگید استاد

چشم
میم خالی میگم خوبه؟

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.