خورده ریزای یه ذهن اشباع

خرده ریزا دست و پا گیره، باید ریختشون بیرون تا دور و برت خلوت بشه

خورده ریزای یه ذهن اشباع

خرده ریزا دست و پا گیره، باید ریختشون بیرون تا دور و برت خلوت بشه

724

دیگه نمیکشم؟ نه بابا! دروغ چرا عاغا، من از کرگدن پوست کلفت تر شدم تو این حس و حالم. انگار دستام بی رمق میشن، چشمام بی هدف دور دنیا رو میچرخن اما نمیبینن، یاد اون یادداشتی افتادم که در مورد خودم نوشتم ...


+ چند وقته واسه پلاس نوشتن کم میارم؛ انگار حرفا و فکرام دارن قایم موشک بازی میکنن !

نظرات 4 + ارسال نظر
آسیه پنج‌شنبه 2 مرداد 1393 ساعت 18:12

کدوم یادداشت؟؟؟

مغزم ته کشیده یادم نمیاد...

با سودا موافقم...

همون یادداشتی که آخر فصل 4 نوشته بودم در توصیف خودم ...

MySelf پنج‌شنبه 2 مرداد 1393 ساعت 12:25 http://just-myself-alone.blogfa.com/

سلام...ممنون...لطف دارید...
یک برای پست جدیدی هست که اضافه میشه...جمع میشه با اون پستای قبلی...اون عدد دیگه تعداد پستهای قبلیه...
باز هم تشکر...

سلام
خواهش میکنم
آها حالا گرفتم

sevda پنج‌شنبه 2 مرداد 1393 ساعت 00:47

همین نا امیدی تو + انرژی منفیت کافیه که حس بی هدفی کنی

والا چی بگم
هست دیگه ...

لیدا پنج‌شنبه 2 مرداد 1393 ساعت 00:03

کدوم یادداشت؟

تو یکی از وبلاگامه ...

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.