خورده ریزای یه ذهن اشباع

خرده ریزا دست و پا گیره، باید ریختشون بیرون تا دور و برت خلوت بشه

خورده ریزای یه ذهن اشباع

خرده ریزا دست و پا گیره، باید ریختشون بیرون تا دور و برت خلوت بشه

745

عاغا من مطمئنم موقع سوار شدن هیشکی بچه نداشت اینجا. حیاط خونه و وسط پارکم نیست که بگم این صدای بچه گربه س. پس اینجا چه خبره تو این اتوبوسه؟! 


+ این پست رو بعد اصفهان نوشته بودم، اونجا آنتن نداشتم

نظرات 1 + ارسال نظر
آسیه سه‌شنبه 7 مرداد 1393 ساعت 17:57

بدترین چی رو اعصاب تو ماشین صدای ور ور کردن بچه هست...
این سفر آخر خیلی خوب بود همه بزرگ بودیم
البته یه بدی داشت که تو رفت و برگشت جمعا 5 تا 6 تا زن بودیم و بقیه مرد و من کلا بین مردا بودم

نه بابا میو میو بود گمونم
عین بچه گربه

یه بار تو قطار بچه صندلی پشت سرم بود گمونم
تو راه مشهد
وای نگم چی شد فقط از بوش خفه شدم

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.