خورده ریزای یه ذهن اشباع

خرده ریزا دست و پا گیره، باید ریختشون بیرون تا دور و برت خلوت بشه

خورده ریزای یه ذهن اشباع

خرده ریزا دست و پا گیره، باید ریختشون بیرون تا دور و برت خلوت بشه

801

ضلع شمالی: یه مشت کتاب و لباس و کیف و جعبه کفش و  آت و آشغال دیگه فاصله ی میز تا در تراس رو پر کرده. لازم نیست کشش بدم، به اندازه کافی بهم ریخته هست. پنجره هم بازه  به امید یه کم جریان هوا


+ قسم میخورم این خانم جلسه ایا 70% جهنم میرن. صدای یکیشون داره میاد. به اسم خدا و پیغمبر آواز سر داره. تف به اعتقادی که حاصلش اینه

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.