خورده ریزای یه ذهن اشباع

خرده ریزا دست و پا گیره، باید ریختشون بیرون تا دور و برت خلوت بشه

خورده ریزای یه ذهن اشباع

خرده ریزا دست و پا گیره، باید ریختشون بیرون تا دور و برت خلوت بشه

811

شاید تشنه ی یه لحظه، به لحظه فکر کردنم، شاید تشنه ی یه لحظه سیراب بودنم، شاید، شاید، شاید حتی چشمه ی به ناامیدیِ خیال سراب بودن رسیدن و آب دیدنم


+ تشنگی سخته. سخت تر از اون ترس از مسموم بودن آبیه که میبینم و نمیبینم ...

نظرات 1 + ارسال نظر
آسیه دوشنبه 20 مرداد 1393 ساعت 22:41

ماشالا این همه فکر میکنی کم هست؟؟؟؟؟؟؟؟

خیلیاشو نمینویسم. خیلی خیلیاشو نمینویسم

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.