خورده ریزای یه ذهن اشباع

خرده ریزا دست و پا گیره، باید ریختشون بیرون تا دور و برت خلوت بشه

خورده ریزای یه ذهن اشباع

خرده ریزا دست و پا گیره، باید ریختشون بیرون تا دور و برت خلوت بشه

817

یادم افتاد به عکس العمل داداشم وقتی بهش گفتم کنکور خراب کردم. الآن میفهمم چی شده بدون اینکه بهم بگه، پیش قدم شده واسه سرکار رفتنم. همه میخوان درس رو تعطیل کنم، تنها عشقی که برام مونده تا زندگی رو ادامه بدم


+ واقعیت! حتی یادم نمیاد آخرین بار کی خواست یخمو بشکنم و حرفامو بزنم

نظرات 2 + ارسال نظر
آسیه سه‌شنبه 21 مرداد 1393 ساعت 19:41

تو کلا مرغت یه پا داره...هیچ کسی نمیتونه اجبارت کنه به انجام کاری...

تو شیرازی، منم شیرازی
تازه خودمم بکشم به گرد پای شما نمیرسم تو این خصیصه
بد میگم

م سه‌شنبه 21 مرداد 1393 ساعت 18:59

جرات و جسارت همیشه فغان سر نمی دهند.
گاهی اوقات جسارت در این است که در پایان یک روز، با صدایی آهسته بگویی :
فردا از نو تلاش خواهم کرد.

مری آن رادماکر

نمیدونم چی بگم
جمله خوبی بود
نمیخوام باز جواب سربالا زیرش بنویسم

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.