خورده ریزای یه ذهن اشباع

خرده ریزا دست و پا گیره، باید ریختشون بیرون تا دور و برت خلوت بشه

خورده ریزای یه ذهن اشباع

خرده ریزا دست و پا گیره، باید ریختشون بیرون تا دور و برت خلوت بشه

818

ساعت 9.5 از کلاس رسیدم خونه، گفته میخوام با دوساتم برم بستنی بخورم. تا 10داشتن هماهنگ میکردم تو وایبر و کوفت و زهر مار. 10.5 اومدن دنبالش رفته ... میخواستم بگم 12.5گذشته و هنوز نیومده که کلید انداخت رو دَر


+آدم باید یه جو شعور داشته باشه. گور بابای اونی که تو خونه منتظره؛ این موقع شب تو خیابون جای آدم سالمه؟

نظرات 7 + ارسال نظر
آسیه چهارشنبه 22 مرداد 1393 ساعت 22:14

نمیدونم...
نظرامو بهت گفتم قبلا و دیگه چیزی نمیشه گفت...

بله
منم نمیدونم

لیدا چهارشنبه 22 مرداد 1393 ساعت 20:10

من ببینم، میگم خوش به حالشون، چه دل خوشی دارن!

البته نوع پوشش و رفتارشون توی قضاوت آدما تاثیر داره، اما اگه رفتارها و پوشش معقول باشه، من قضاوت بدی نمیکنم، جز اینکه به شادیشون حسودیم میشه

خدا خیرت بده
تو هم خودت داری واسش بند و تبصره میذاری دیگه

م چهارشنبه 22 مرداد 1393 ساعت 19:38

خیلی قضاوت بحقی نیست
موافقم که ساعت خوبی نیست برای بیرون بودن مخصوصا" خانم
ولی خوب دلیل هم بر ناسالم بودن نیست

اگه واسه کار ضروری باشه بله ولی واسه کار غیر ضروری مرد و زن نداره
نشونه الافیه حداقل
ساعت 12.5 شب!!!
اگه آدم با خانواده باشه هیچ اشکالی نداره، ولی چند تا دختر یا چند تا پسر من شخضاً اون آدما رو به راه نمیبینم
البته این نظر شخصیمه

م چهارشنبه 22 مرداد 1393 ساعت 18:17

این موقع شب تو خیابون جای آدم سالمه؟

حرف بدیه؟
ساعت 12.5 خدایی تو خیابون چندتا دختر شما ببینید چه فکری میکنید؟
اصن دخترم نه، چند تا پسر این موقع شب تو خیابون باشن چه برداشتی میشه؟

لیدا چهارشنبه 22 مرداد 1393 ساعت 15:32

چی بگم؟
راستشو بگم؟ خیلی ناراحت میشم هروقت میبینم در موردش اینجوری صحبت میکنی.
اما خب وقتی فکر میکنم آدم بی منطق و منفی ای نیستی، متوجه میشم خیلی داره اذیتت میکنه که اینجوری در موردش میگی، و صد البته که قطعا من حق قضاوت ندارم.
امیدوارم یا مشکلاتتون حل بشه، یا خدا بهتون صبر بده، یا زود از هم جدا شید که انقدر دوتاتون اذیت نشید.

من خوشحالم که مجبور میشم انیجا خودمو خالی کنم این چیزا رو بگم؟

خدا صبر اگه نداده بود که الآن اوضاع جنگی بود؛ حل بشه ان شا الله درست بشه من عاقل بشم، اون یه کم رعایت کنه. حل بشه، آتیش زیر خاکستر بمونه یه روز همه رو میسوزونه

+ الآن خوبه تازه. یه مدت کار خیلی بالا گرفته بود فکرمیکردم یا شب اون منو خفه میکنه یا من اونو!

م چهارشنبه 22 مرداد 1393 ساعت 14:44

حدس زدم خواهرتون . ولی عجیب بود

چیش عجیب بود؟

م چهارشنبه 22 مرداد 1393 ساعت 12:18

در مورد کی اینجوری صحبت می کنید ؟؟؟

کلاً یه نفر داریم تو این خونه جز من دیگه
این که پر واضحه

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.