خورده ریزای یه ذهن اشباع

خرده ریزا دست و پا گیره، باید ریختشون بیرون تا دور و برت خلوت بشه

خورده ریزای یه ذهن اشباع

خرده ریزا دست و پا گیره، باید ریختشون بیرون تا دور و برت خلوت بشه

840

یکی اومده بود سمت ما، ما خودمون رفته بودیم سمت یکی دیگه. قمر در عقربی بودا. یه روز طرف اومد به ما گفت خواب دیدم پیر شدی، گوشه خیابون نشستی داری گدایی میکنی، فلانی هم اومده سراغتو از من میگیره. وقتی آوردمش تو رو بهش نشون دادم ول کرد رفت . تو هم تنها و درمونده کنار خیابون از مردم محبت گدایی میکردی و هیشکی بهت توجه نمیکرد. دوست دارم الآن بزنگم بهش، بکشمش به فحش بگم خوابتو خود عوضیت تعبیر کردی. خیر از زندگیت نبینی که خیرو از زندگیم بردی با وجود نحست


+ رجوع به پست 580

نظرات 2 + ارسال نظر
ﺁﺳﻴﻪ شنبه 25 مرداد 1393 ساعت 15:43

ﺩاﺭﻱ ﺧﺮاﻓﺎﺗﻲ ﻣﻴﺸﻴﺎ...

لعنتی بود
لعنتی

+ چقدر از کلمه ی لعنت بدم میاد اما ...

حرف های بی مخاطب جمعه 24 مرداد 1393 ساعت 19:48 http://valium.blogsky.com

نه بابا الان اوضاع همه این طوریه ربطی به تعبیر خواب نداره

این یه مورد داره

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.