خورده ریزای یه ذهن اشباع

خرده ریزا دست و پا گیره، باید ریختشون بیرون تا دور و برت خلوت بشه

خورده ریزای یه ذهن اشباع

خرده ریزا دست و پا گیره، باید ریختشون بیرون تا دور و برت خلوت بشه

851

همین چند سال اخیر بود که داداشم اعتراف کرد وقتی کسی خونه نبوده، تلویزیون و پنکه و رادیو رو باز میکرده که ببینه توش چه خبره. من ولی بچه کوچیکه بودم و به بیرون ریختن دل و روده اسباب بازیام، با همکاری پیچگوشتی کوچیکای چرخ خیاطی مامانم اکتفا میکردم!


+ بزرگترین کشف: برعکس شدن مدار ماشین نارنجی ام، با وارونه گذاشتن باتریاش و در نتیجه دنده عقب رفتن. بزرگترین اختراع: تک باتریه کردن انواع واکمن برای مصرف کمتر . البته نتیجه ش فقط این بود که هر یه رویه کاست، یه باتری قلمی خالی میکرد :/

نظرات 1 + ارسال نظر
ﺁﺳﻴﻪ یکشنبه 26 مرداد 1393 ساعت 14:26

ﻣﺜﻞ ﺑﺮاﺩﺭ ﮔﺮاﻣﻲ ﺑﻮﺩﻡ...
ﻳﻪ ﺿﺒﻄ ﻳﻪ ﻛﺎﺳﺘﻪ ﺩاﺷﺘﻢ ﺗﺎ ﭼﺸﻢ ﺧﺎﻧﻮاﺩﻩ ﺭﻭ ﺩﻭﺭ ﻣﻴﺪﻳﺪﻡ ﺑﺎﺯﺵ ﻣﻴﻜﺮﺩﻡ ﺩﻝ ﺭﻭﺩﻩ ﺭﻭ ﻣﻴﻜﺸﻴﺪﻡ ﺑﻴﺮﻭﻥ ﺑﺒﻴﻨﻢ ﭼﻪ ﺧﺒﺮه ﺗﻮﺵ...ﺑﻌﺪﻫﺎ ﻛﺸﻴﺪ ﺑﻪ ﻫﻨﺪﺯﻓﻴﺮﻱ و اﻡ ﭘﻲ ﻓﻮﺭ

منم فقط آچار 6سوی مخصوص موبایل نداشتم وگرنه کلاً پایه کار بودم

+ نمیگم وقتی پیچای موبایل قبلیم باز نشد، خوب قابشو شکوندم

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.