خورده ریزای یه ذهن اشباع

خرده ریزا دست و پا گیره، باید ریختشون بیرون تا دور و برت خلوت بشه

خورده ریزای یه ذهن اشباع

خرده ریزا دست و پا گیره، باید ریختشون بیرون تا دور و برت خلوت بشه

894

دنیای این روزای من، همرنگ تن پوشم شده ... پشت سرم نشسته و زمزمه میکنه. نمیدونم کیه اما به دلم نشست همینطوری


+ شنیدم تو وایبر و اینستاگرام کلمه ی همینطوری جواد شده. ما که نداریم از اینا اما حیف همینطوری :(

نظرات 3 + ارسال نظر
sevda یکشنبه 2 شهریور 1393 ساعت 18:07

داریوش خونده فوق العادس
نمیدونم چقد باهاش گریه میکردم ولی هرچی بود ارومم میکرد که بهش میگم فوق العاده !!!!!!!!!!!!

من این آهنگشو نشنیدم
کلا از 4-5سال پیش که اومدم تهران چندتا از آهنگاشو شنیدم، قبلش که اصلاً
خودم اون که میگه خونه این خونه ی ویرون چه روزایی روبه یادم میاره رو دوس دارم

ﺁﺳﻴﻪ یکشنبه 2 شهریور 1393 ساعت 11:37

ﺧﻴﻠﻲ ﻣﺴﺨﺮﻩ ﻫﺴﺖ ﻛﻪ ﻛﻠﻤﻪ اﻱ ﺭﻭ ﺟﻮاﺩ ﻣﻌﺮﻓﻲ ﻛﻨﻦ...

وقتی زیاد تکرارش کنن و هرجا دم دستشون بیاد همین میشه دیگه.

به من چه

divaar شنبه 1 شهریور 1393 ساعت 22:38

هرکیه دلش پره که اینو میخونه :(
واقعن؟ من نصف جمله بندیام همینطوری شده که! خبر ندارم از دنیا ! البته مهمم نیس واسم

آخرای مسیر متوجه شدم سربازه
خوش بحالش
حداقل اینطوری میتونس خودشو یه کم خالی کنه و آروم بشه ...

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.