خورده ریزای یه ذهن اشباع

خرده ریزا دست و پا گیره، باید ریختشون بیرون تا دور و برت خلوت بشه

خورده ریزای یه ذهن اشباع

خرده ریزا دست و پا گیره، باید ریختشون بیرون تا دور و برت خلوت بشه

897

همین روزا جوابای ارشد اعلام میشه ... ما که هیچ، هیچ هیچ، خوشبحال بقیه


+ یه روز از یه دوستی پرسیدم اگه خدا بهت فرصت میداد که یه چیز رو تو دنیا عوض کنی، چیکار میکردی؟ جواب خوبی داد؛ گفت پول رو از دنیا کنار میذاشتم ...

نظرات 2 + ارسال نظر
آسیه یکشنبه 2 شهریور 1393 ساعت 17:47

برای خود باور کردن نیاز نیست هیچ اتفاق و کار خاصی انجام بشه...
خیلی چیا داری برای باور کردن خودت ولی نمیخوای اونا رو ببینی...
سنگ بزرگ نشونه نزدنه...

سنگ بزرگ نبود
سنگ بزرگ نبود
واسه من سنگ بزرگ نبود

ﺁﺳﻴﻪ یکشنبه 2 شهریور 1393 ساعت 11:44

ﭼﻴﺰﻱ ﺭﻭ اﺯ ﺩﺳﺖ ﻧﺪاﺩﻱ...
ﻓﻜﺮ ﻛﻦ اﺭﺷﺪ ﺑﻮﺩﻱ...ﻗﺮاﺭ ﺑﻮﺩ ﭼﻪ اﺗﻔﺎﻕ ﺧﺎﺻﻲ ﭘﻴﺶ ﺑﻴﺎﺩ???

روزی که از دانشگاه قبلیم انصراف دادم، گفتم من اگه نمیرفتم، به معماری دنیا خیانت میکردم
شاید گنده تر از دهنم حرف زدم اما ...

چرا
خودمو از دست دادم
نه فقط بخاطر یه امتحان و یه مدرک و یه دانشگاه
بخاطر اعتماد بنفسی که تو این راه میخواستم دوباره بدستش بیارم چون فکرکردم انیجا از هر جایی قوی ترم و با پیروزی توش میتونم بازم خودمو باور کنم

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.