خورده ریزای یه ذهن اشباع

خرده ریزا دست و پا گیره، باید ریختشون بیرون تا دور و برت خلوت بشه

خورده ریزای یه ذهن اشباع

خرده ریزا دست و پا گیره، باید ریختشون بیرون تا دور و برت خلوت بشه

906

یه بار یه بابایی بهم گفت ... هیچی. ولش کن اصن هیچی نگفت ...


+ از رو دست دیوار این وبو زدم، از رو دست دیوارم رو 999 درشو گل میگیرم

نظرات 3 + ارسال نظر
آسیه یکشنبه 2 شهریور 1393 ساعت 18:21

یه حرفایی میزنی که اعصاب رو خورد میکنه...عین بچه ها...

نمیخوام مثل چند پست قبل جوری حرف بزنم که مثل سگ پشیمون باشم...

بلا تشبیه این چه حرفیه میزنی آخه

sevda یکشنبه 2 شهریور 1393 ساعت 18:01

یادمه یکی میگفت از حرف نصفه زدن بدم میاد

+به هیچ جا عادت نکن چون هیچ جا متعلق به ما نیس حتی جایی که فکر میکنیم برای ماست

یه حرفایی مثل تف سربالا میمونن سِودا ...

+ آخ گفتی ... :(

divaar یکشنبه 2 شهریور 1393 ساعت 10:20

اما من هنوزم هستم. :( دوس داری دست به یقه بشیم؟! دهه! اینجا واسه من یه جاییه که عادت کردم به خوندنش. دست نمی زنیا. رو 9999 این کارو بکن زحمتن. یا رو 99999 مثلن.
اینجا خاموش شه دیگه خودت میدونی :|

منم دوست داشتم ادامه داشته باشه اما ... چی بگم که نگفتن بهتره :(

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.