ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 |
8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 |
15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 |
22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 |
29 | 30 |
عادت نیست ولی نمیدونم چه کرمیه که گاهی وقتی تو سرچا، به یه وبلاگ میرسم که مثلا چندسال پیش آپ میشده و مدتهاس گذر هیچ جنبنده ای بهش نرسیده، اما نوشته هاش برام جذابیت داره، میشینم آرشیوش رو میخونم. خیلی از وبلاگایی که حتی مرتب میخونم یا میخوندم هم بدون اسم و رسم و نشونه کامنت میدادم.
+ این که گذشتن از کنار قصه ها نیس، این که یه تصویر از سقوط آدما نیست ... ما بی تفاوت به تماشا ننشستیم، ما خودِ دردیم، این نگاهی گذرا نیست ... / فائقه آتشین / طلاق
هر عادتی؟!(شکلک بالا رفتن یه تای ابرو)
خب من با این موافق نیستم،بعضی عادتا خوبن،حتی من سعی می کنم خودمو به بعضی چیزا عادت بدم،مثلا همین مرور لغتای انگلیسی!
تازه اول تابستونم داشتم خودمو می کشتم که معتاد قهوه شم:-D
ولی همونطور که ترک عادت سخته،عادت کردنم(حداقل برای من)سخته:(
و فک کنم حدس می زنی که معتاد نشدم://
+خُلق هم میشه!هرچی که هست چیز خوبیه:)))
اعتیاد یعنی کار بدون فایده و فکر که تو یه سیکل تکرار می افته و آدمو از خود بیخود میکنه
همون زبان خوندن اگه یه طوری بشه که تمام زندگی رو تحت الشعاع قرار بده خوب نیس.
آدم باید خودش مرکز دایره ی زندگی باشه و بقیه چیزا محیط این دایره بشن
وقتی آدم با چیزی ارتباط برقرار می کنه،فرقی نمی کنه مال کَی یا کی باشه،مهم حسیه که به آدم دست میده!
منم از این عادتا دارم:)
ولی من از هر عادتی فراری ام
دوست ندارم روش اسم عادت بذارم
واقعا عادت نیس
شاید یه جور خُلق اگه اسمشو بذاریم منصفانه تر باشه
اﺯ اﻳﻦ ﻛﺮﻣﺎ ﻣﻨﻢ ﺩاﺭﻡ
ولی بعید میدونم دلیلش یکی باشه
شما کارتون خوندن پرونده ی آدماس خانم وکیل
ولی امثال من از سر بیکاری و البته چیزای مشابه از این کارا میکنن