خورده ریزای یه ذهن اشباع

خرده ریزا دست و پا گیره، باید ریختشون بیرون تا دور و برت خلوت بشه

خورده ریزای یه ذهن اشباع

خرده ریزا دست و پا گیره، باید ریختشون بیرون تا دور و برت خلوت بشه

967

الآن دقیقاً قدرت اینو دارم که مثل یه ومپایر گردن یه نفرو به نیش بکشم و خونشو بمکم. پسره صبح پی ام داده که آقا سعید بهتر بود قبل از اینکه اسم شرکتو شِیر کنی مشورت میکردی با ما. همه رو پاک کردم و تهش گفتم فکرم این بود که شاید این حرکت باعث تبلیغ کارمون بشه و اتفاقاً باید همه این کارو میکردن نه من تنها. نذاشتم دیگه حرف بزنه خداحافظی کردم ... باز سر ظهر پی ام داده که تراکتا آماده شد؟ گفتم تا حالا شده من کاری رو دیر برسونم که انقدر تکرار میکنی یه مطلبی رو؟


+ تفصیر منه که پشت گوش انداختم کاری که سر رساله پایان نامه باهام کرد. همین آقا بود که واسه رفع تکلیف یه فایل خراب برا من ایمیل کرد شب تحویل دادن رساله و دست منو گذاشت تو پوست گردو ... من احمقم که روزای استراحتمو میذارم واسه این آدما

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.