خورده ریزای یه ذهن اشباع

خرده ریزا دست و پا گیره، باید ریختشون بیرون تا دور و برت خلوت بشه

خورده ریزای یه ذهن اشباع

خرده ریزا دست و پا گیره، باید ریختشون بیرون تا دور و برت خلوت بشه

966

پنج شنبه تلفن زدن گفتن تو قرعه کشی هیئت راهیان کربلا واسه عتبات دانشجویی اربعین اسمم دراومده. گفتن 300 بریز به حساب به عنوان قسط اول. حالا من خوشحال باشم یا خون خونمو بخوره که کار میکنم بی جیره و مواجب که حتی حالا که اینطوری طلبیده شدم ...


+ پارسال نذر کرده بودم اگه کنکور قبول شدم امسال برم پیاده روی اربعین. امسال که قبول نشدم و اینطوری ... خدایا! من بنده م؛ تو حکمت کارای تو میمونم ولی ... میشه دلمو روشن کنی لطفا؟

نظرات 4 + ارسال نظر
آسیه یکشنبه 11 آبان 1393 ساعت 20:12

ایشالا دوباره میطلبن و میری...

ان شا الله روزیِ شما و خانواده گرامی
ممنون

م دوشنبه 5 آبان 1393 ساعت 08:37

بنظر من نرید

نظر خودم به رفتن بود ولی بخش مالیش متأسفانه تأمین نبود

م شنبه 3 آبان 1393 ساعت 18:21

همراه بســـــیار است، اما همدمی نیست
مثل تمام غصـــه ها، این هم غمی نیست

آره

sevda شنبه 3 آبان 1393 ساعت 01:09

ایشالا خود اقا بقیشو ردیف میکنه
:)

این ردیفا به ما نیومده ... نشد آخرش که

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.