یه صدای دویدن، یه صدای دویدن، یه صدای دویدن ... دو تا آخ بلند تو شهرک پیچید؛ نمیدونم چرا یه هو حس کردم یکی چاقو خورد ...
+ به ترسیدن باید عادت کرد تو این دنیا
کلاً آدم همه چی پسندِ هیچ پسندی بودم ازوقتی یادم میاد؛ میتونم در عین اینکه رضایت کامل دارم از چیزی، اوج نارضایتی رو هم حس کنم. قدیما که فکرمیکردم جهان شمول تر از خودم، فقط خودمم. حالا همه ی اینا رو گفتم که با توجه به مقدمه ای که تو ذهنم دارم، بگم همونقدری که از موسیقی رپ خوشم نمیاد، یه وقتایی هم دوسش دارم!
+ اوّلین آهنگ رپی که شنیدم تو زندگیم رو واقعاً دوسش دارم ...
اوّل راهنمایی رفتن من، مصادف بود با خالی شدن خونه مون از آدم! تو یه تابستون هم خواهرم قبول شد دانشگاه و رفت، هم داداشم ازدواج کرد.
+ من ماندم تنهای تنها ... من ماندم تنها میان سیل غم ها، حبیبم، سیل غم ها ... از این آهنگ ایرج بسطامی متنفرم ولی الآن که خوندمش خندم گرفت. خدا رحمتش کنه
کتابای زبان آلمانی راهنمایی و دبیرستان رو که هیچ وقتم چاپ نمیشن و تنها مزیّتِ تألیفشون، دستمزدی بوده که نصیب نویسنده هاش شده رو دانلود کردم. تو فکرشم که سال دیگه کنکور زبان آلمانی هم بدم واسه کارشناسی؛ درسای عمومی و اینا رو که اینجا پاس کردم، اگه ارشد باز همین بساط باشه حداقل میتونم یه لیسانی آلمانی بگیرم.
+ بعداً یه فکری واسه درسای عمومی میکنم حالا زوده واسه غصه خوردن ...
به عنوان یه جوجه معمار میگم یکی از بزرگترین خیانتای بشر به خودش اختراع تراکم عمودی بوده. اونم وقتی خدا اونقدر زمین آفریده که هرچی به سمت افقش میری، باز بهش نمیرسی !
+ پا بی فاصله روی زمین، سر بی واسطه زیر آسمون. یه زندگی و فقط همین
بعد از مدت ها دلم صدای یه خیابون شب آلود خواست موقع خواب. در بالکن رو نبستم. فقط پرده رد کشیدم و افقی شدم
+هر کسی کو دور ماند از اصل خویش الآن منم ...
نمیدونم چرا هر وقت دقیقاً وقت تنها بودنمه، دقیقاً یا میخوره به آخر هفته، یا تعطیلیِ رسمی پا پیش میذاره که نتونم تو خونه تنها باشم. به هر حال فردا هر ساعتی که تناه باشم مودم رو حداقل واسه خودم آف میکنم. کامپیوترم که کلاً خاموش یه 24ساعت
+ بعضی دیوونگیا واقعاً شایسته ی اینن که مورد بهره برداریای عاقلانه قرار بگیرن ... کاش اینو یاد میگرفتم :/
جالب نیست حداقل واسه خودم که آدمایی تو زندگیم بودن و بهشون بدهکارم اخلاقی یا مادی که هیچ راه تماسی باهاشون ندارم و حتی نمیدونم زنده ن یا ...
+ من از گذشته م میترسم، خیلی هم میترسم. به نفرین و آه هم شدیداً معتقدم حتی اگه روزی بیاد که اون دنیا رو قبول نداشته باشم!
از سر شب تا حالا سه بار یا چهار بار کامپیوتر رو روشن و خاموش کردم. بد قاتی ام؟ نه! در واقع میشه گفت بد خالی ام ...
+ فردا میای بریم یه دوری بزنیم با هم ؟ کاش یکی اینو بهم میگفت
بی انصافی که شاخ و دم نداره؛ نشستیم میگیم لنگش کن. بیچاره ها مگه دوست داشتن ببازن؟ از تمام وجودشون مایه گذاشتن. دو تا بازی عالی کردن. بخاطر این بازی که هزار و یک چیز توش موثر بوده حالا هِی دارن این طرف و اون طرف میکوبوننشون. خوبه قهرمان دوره قبلی نبودن، خوبه انگلیس و ایتالیا نبودن. خدایی ما ایرانیا ته نمک نشناسی ایم ...
+ این چند روز اصلاً دوست ندارم هیچ سایت خبری تحلیلی ای رو مرور کنم!
الآن دلم رانندگی میخواد، نه خیلی تند، نه خیلی کُند. دلم جاده میخواد، نورایی که کنارم رد میشن، نورایی که ازم جلو میزنن. دلم میخواد خودم نور باشم، رد بشم، باشم و نباشم. دلم نفس میخواد، یه نفس که تا آخر سَر بکشم ...
+ دارم هذیون میگم. قدیما چقدر اینا رو مینوشتم یادش ... ؟ بگم بخیر؟ نه! نمیگم!
خوش نیستم، از دیشبا، نه الآن. صبح که بیدار شدم آروم بودم الآن باز ... کاش میرفتم با یکی حرف میزدم و قدم البته. ولی وقتی یکی نیست ...
+ الآن یه رفیق خاص میطلبم، نه لزوماً چیزی که مرسومه
متاسقانه تنها گروهی که تمام پیشبینیهام توش درست از آب در اومد گروه ایران بود! یه هفته قبل از شروع جام جهانی واسه خودم مثل همیشه نشستم و بازیا رو پیش بینی کردم و نوشتم
+ همیشه همینیما، سرِهیچی انقدر ذوق میکنیم که وقتی نوبت اصل کاری میرسه دیگه جون نداریم
بجون خودم ما ته مونده ی نسل وبلاگ نویسای متواد دهه 60 هستیم! هرجا میرم تو لیست به روز شده ها میبینم دهه هفتادیان. نمیدونم چی بگم :(
+ از ته دیگ بودن و رسوب کردن بیذارم ...
داشتم صبح میرفتم دانشگاه دنبال کارای درس ارجاع به استاد و شورای آموزش و این چیزا، از جلوی شهرک تا جلوی مترو گیر یه آهنگ بودم و بعد دیدم نه جدی جدی دارم دیوونه میشم با شعر و آهنگش و کانالو عوض کردم؛ هرچند تو مسیر برگشت، منم برگشتم رو آهنگه و الآنم دم خوابیدنم و باز ...
+ انگار قلب سنگین میزنه، فشار خون می افته. یه وقتایی آدم یه مرگیش میشه که نمیدونه چیه
عجب شوری افتاده به دلم ... چِم شد یه هو خدا؟!
+ لازم که نیست بگم چقدر بَده این حالای نفرت انگیز و یه هویی ...
دوتار هم جزو سازای شدیداً مورد علاقه و احترام بنده ست در کل؛ البته عاشق عود و تارم بی برو برگرد و قبل از هر چیز دیگه.
+ چند تا لینک گذاشته بودم حذف شد چون دیدم اونی که میخواستم نبود متاسفانه
خواننده های خارجی اگه اسم مستعار و مخفف و این چیزا هم دارن، با یه سرچ ساده پسوندِ فامیلیِ پدر جدِّ مادریِ شوهر عمه ی ناتنیِِ بابابزرگِ فقیدِ همسایه شون هم روشن میشه واسه آدم ... . حالا نه به اون شوری، نه به این بی نمکیِ مدل غذاهای بیمارستانی :/
+ عاغا من بعد عمری میخواستم یه قسمت از یه ترانه ی ایرانی رو پُست کنم، ولی هرچی گشتم فامیلی طرفو پیدا نکردم. این شد که به نشونه اعتراض قید نوشتن تیکه ی ترانشو زدم و از این سعادت محرومش کردم. یعنی چی این کارا؟؟؟
یه وقتا میشه آدم یه هو ته دلش خالی میشه و نمیدونه چرا؛ هِی میگرده تو چیزای دور و برش که به کم خطر ترین چیز گیر بده و این دلشوره رو بندازه گردن اون و خیال خودشو راحت کنه. خدا بخیر کنه ...
+ من الآن میخوام گیر بدم به فوتبالِ فردا و بگم گمونم ایران سوراخ سوراخ میشه
به ترابیانِ فدراسیون فوتبال گفتن تو مامور مذاکره با کیروش بشو واسه تمدید قرارداد، ایشونم افاضات فرمودن که پول زیاد میخواد من راضی نیستم از بیت المال مملکتم این همه هزینه بشه!
+ زیر مطلب یکی از کامنتا خیلی به دلم نشست: من یا یکی از همین بچه هایی که زیر
همین خبرها نظر میدهند و به هم می پرند را مامور مذاکره کنید به خدا با
نصف قیمت راضی می شود چون ما هیچکداممان فاسد نیستیم
عاغا من هرچی میخوام از فوتبال فاصله بگیرم که نمیذارن :@ این آقای کاج ( همون تاج ) فرمودن اگه راه آهن تکلیفش روشن نشه، فجر سپاسی جایگزینش میشه تو لیگ برتر؛ دِ عاخه مرد حسابی اگه ذوب آهن جای فجر بود، بازم انقدر معطل میکردی که کفگیر نقل و انتقالات به ته دیگ برسه، بعد بگی فجر بیاد لیگ برتر؟! میخوای بیاریش با منت و باز یه کاری کنید سقوط کنه؟ عاره؟
+ یه وقتایی یه کنسرتی مجموعه ی نوازنده های خوبه که نامنظم میزنن، یه وقتا هم مثل مملکت ما حتی نوازنده ها خوب نیستن و فقط سازا درجه یک انتخاب شدن؛ حالا دوستان گردن کلفت جمع شدن دور هم، هر کدوم ساز خودشون رو میزنن ...
هر دوره زمانی ای یه شخصیت محبوب تلویزیونی رو آدم میتونه نام ببره واسه خودش که همیشه دیدنش موجبات مسّرت میشه؛ در مورد بنده در حال حاضر این قانون شامل حال عموم شخصیتای مجموعه کلاه قرمزی، به خصوص جناب فامیل دور و گابی و به خصوص تر، همشهری و هم استانیِ عزیز و دوست داشتنی، جناب آقوی هم ساده ( اِسمُش هَمِ، فامیلیش ساده :دی ) میشه ...
+ ببینید چی رو دارم میبینم و چی را دارم دانلود میکنم
راستشو بخواید چند ساله روی چندتا تصویر گیرم و هیچ وقت نمیتونم فراموششون کنم؛ گاهی فقط مرورشون میکنم چون با صدا یه چیز دیگه ن