مرگ بزرگترین نعمتیه که تو زندگی نصیب آدمیزاد میشه. و چه جالبه که خیلیا از فکرکردن به این حقیقت، مثل سگ میترسن
+ ... (حذف شد )
اگه قرار بود خلقتمو انتخاب کنم، یه بوته ی کویری میشدم با لذت زندگی کردن یه مارمولک زیر سایه و کنار ریشه م از بی آبی جون میدادم ...
+ چندسال پیش همین روزا بود که دوستم خودشو دار زد!
اگه قرار بود انتخاب کنم که چی خلق بشم، ازرائیل بودن با تخصص گرفتن جون مایه دارا رو انتخاب میکردم و از وحشتی که لحظه ی قبض روح تو چشماشون موج میزنه لذت میبردم!
+ بخدا دلم نمیاد یه مگس بکشم. فوقش از پنجره بیرونش میکنم :(
آدما تنها به دنیا میان و تنها میمیرن. این وسط به اونایی حسادت کردم که تنها زندگی نکردن ...
+ اینم جمله ای بود که لحظه ی مرگم می گفتم!
ولی اگه پا میداد حتما یکی مثل لئون می شدم. یه قاتل اجاره ای، بهترین در نوع خودم.
+ عاشق خالکوبی پشت گردن هیتمنم ...
اگه قاتل سریالی میشدم، حتما واسه کارم فلسفه داشتم. مثلا دو دسته آدما باید بمیرن: اول اونا که از زور بدبختی نای زندگی ندارن، دوم هم اونا که از شدت عوضی بودن، لیاقتشو!
یه هو انگار یه سطح احساس از همه چی چندش شدن و هر حرفی رو با عوضی جواب دادن خالی شد تو وجودم. بخدا من روانی ام
+ حرارت حس میکنم تو مایع مغزیم. اینجا دکتر نداریم؟
باد که چه عرض کنم، یه فوتم نیومده اما اینترنت رفته. حالا هم که برگشته فقط با اندروید حال میکنه و به ویندوز کامپیوتر و موبایل دیتا نمیده!
+ خدا پدر جی پی آر اس هندلی ایرانسل رو بیامرزه :@
خوشم میاد شافل مدیا پلیرم پایه ست. انقدر بجا دکلمه ی اول کانتینگ استارز رو با آخرین نوای پیانوی باید دل سپرد مرج کرد و حسی که برام ساخت خالص بود که اگه شیشه باجه تلفن اموال عمومی نبود و اینجا انقدر شلوغ، با سر خودش کرده بودم!
+ اون دنیا عاشقانه پلانای سینمایی زندگیمو مرور میکنم و دلتنگ لحظه شون میشم ...
میانه رو بودن در نمود بیرونی و چیزی که بقیه میبینن از اصلای مسلمونیه. من اگه حلال هم درآوردم مالمو، وقتی پراید صد و سی و یک و دویست و شیش اس دی و پورشه کاین رو میتونم داشته باشم، باید سیخ و کباب رو به اندازه داغ کنم
+ اگه بوی غذات به مشام همسایه برسه، حق داره در بزنه و سهمی که برای دل سوخته ش ساختی رو طلب کنه ...
نظر شخصیمه: اذون مرحوم موذن زاده، عین لباس پلو خوریه. کلا نباید زیاد باشه تا ارج و قربش اندازه ای که باید بمونه، خیلی هم تو ذوق آدمای معمولی پوشی مثل امثال من نزنه.
+ من و اتوبوس و خیلی چیزا ...
باز پشیمون شدم. دوست دارم برم لباس بپوشم و بعد چند روز به این ملاج خشکیدم یه قلپ آفتاب برسونم
+ در نیمکره شمالی، ساختن خانه ی صرفا جنوبی و بی نور خر عست
هرچند نظر شخصیم اینه که روانکاوا آدمای خطرناکی هستن اما حداقل وقتی ببینن یه نفر درست لحظه ای که میخواد از خونه پاشو بذاره بیرون پشیمون میشه و نمیره، دقیقا میدونن طرف چه مرگشه!
+ هرچقدر دیگران رو زود، همونقدر خودمو دیر میفهمم :/
عاغا من که کلا ترکی آذربایجانی و استانبولی رو از بدو تولد و به طور مساوات بیل میرفتم ولی در حال، این آهنگ تسیر آلتیندای مصطفی صندلو بسیار میپسندم
+ کیبورد عربی نصب کردم رو گوشی که تنوین و اینام داشته باشم :)
تصویر گذشته ی دور ... این فاصله های صبور ... هر ثانیه در تو گریست ... افسوس من از فرداست ... که نبود و نیست ... / سارا نائینی / باید دل سپرد
+ از معدود دفعاتیه که فکرمیکنم موسیقی جدیدمون واقعا میتونه حرفی واسه گفتن داشته باشه!
پارسال انقدر معطل پایه پیداکردن شدم که بلیت والیبال گیرم نیومد، امسال دیگه ناز کسی رو نمیکشم. ایران - ایتالیا هم ساعتش خوبه، هم روزش. جمعا یا فرادا تا 5شنبه بلیت میگیرم و خلاص.
+ تو والیبال ملت 1-2-3 میگن، وقت فحش دادن ندارن !
نمیدونم دیگرانو اما گاهی یه چیزایی انگار بهم الهام میشه. نمونه دورش شکسته شدن تلویزیونمون توسط پای مبارک در 12 سالگی و نمونه نزدیکشم همین سرویس آخر برزیل که رفت تو تور بعد اون همه حرفی که این مربی بدبختشون زد تو تایم آوت ;)
+ چی میشد اگه این الهاما تقویت میشد ...
عاغا قدر این آقای محتشمیان و اون آقای کرده رو باید دونست خدایی. گزارشگر دیروز ایران-برزیل بالفعل یه پا جواد خیابانی بود جون شما :دی
+ پیش شماره خونه قدیمیمون :(
سوال دیگه ای که در مورد آمارگیر وبلاگ مظرح میشه اینه که چطوری میشه جمع تعداد بازدید کل روزای موجودیت یه وبلاگ، 25تا از تعداد بازدید کلی که ثبت شده بیشتر باشه؟!
+ بجون خودم همه آمارای این مملکت همینطوریه؛ بمیرم اگه دروغ بگم!
نه! نه! پشیمون شدم. جمعه نمیرم؛ پنج شنبه میرم. تنها هم میرم و به کسی هم اینبار واقعا نمیگم باهام بیاد. شاید بگم میخوام برم به چند نفر اما حتی اگه بخوان بیان هم میگم نیان!
+ با وجود داشتنِ جنون ادواری و خودآزاری مزمن، هنوزم از نوشتن پنج شنبه به جای 5شنبه لذت میبرم ;)
باز یادم افتاد که چقدر دوست دارم هر جمعه برم کوه؛ حداقل تا وقتی ماه رمضون شروع نشده میشه 2-3 بار رفت. مثلاً اوّلیش همین جمعه باشه روز نیمه شعبان
+ پایه که الحمدلله لا موجود. دارم واسه اوّلین بار به تنها رفتن فکرمیکنم ...
نشدنی نبودن واسه هر شدنی ای هست، اما خیلی وقتا کافی نیست. این از برد ایران - آرژانتین رو شامل میشه، تا به زندگی برگشتنِ امثال من
+ گاهی زندگی کردن تنها راهِ فراموش کردنِ زنده بودنه ...
صبح داشتم انیمیشن آپ رو میدیدم، رفتم تو این فکر که خدا نکنه به سن پیرمرد این فیلم برسم. تنها و بی کسیم که حتمیه، تو ایران از این سیستمای امداد اجتماعی واسه افراد مسن و تنها هم که نداریم پس قبل از اینکه از پا افتاده باشم و نتونم از پس کارای خودم بر بیام، حتماً خودمو از شرّ این زندگی خلاص میکنم.
+ این لینک رو دیدم که یادم افتاد به فکر صبحم و نوشتمش
خیلی جالبه! یه عکس یادگاری از داورای جام جهانی منتشر شده، تنها کسی که سرشو طوری گرفته که نفر پُشت سرش ماسکه شده و دیده نمیشه، جناب داور ایرانیه! جالب ترشم اینکه واسه هر تیم جام جهانی، یه رکورد اعلام کردن که بین 32تیم اول باشه؛ رکورد ایران شده بیشترین تعداد میانگین خطا در ادوار مختلف شرکت در جام جهانی!
+ اصن دنیا در عجبه از اخلاق ایرانی جماعت!