-
969
جمعه 25 مهر 1393 00:33
وبلاگ خانم میم واقعا پستای ارزشمندی داره؛ یه جورایی انحصار خودم میدونمش اصن غیرتی میشم بفهمم کس دیگه هم میخونه اونجا رو ولی حس کردم حیفه و خیلی میتونه چیز به آدم یاد بده. خلاصه که خیانت در رفاقته اگه نگم اینجا رو پیگیر باشید + یه لحظه حس کردم اول تا آخر دنیا یه قدم و شایدم کمتر از اینه و من تو همین یه گُله جا، هیچ...
-
970
جمعه 25 مهر 1393 00:28
گاهی میشه که خسته م ولی دوس ندارم بخوابم یا استراحت کنم؛ دوست دارم انقدر ادامه بدم تا از پا بیفتم. اما وجود همچین کاری رو ندارم؛ همیشه وسط راه میبرم و کوتاه میام. یعنی من اینقدر ضعیفم ... + فایرفاکس رو که دیدید وقتی آخرین تب رو میبندید، خود به خود کل براوزر بسته میشه؛ اپرا اینطوری نیس. حالا من: یه تب باز میکنم و تب...
-
971
پنجشنبه 24 مهر 1393 11:15
این آهنگِ سیاوش صحنه چند وقت پیش الکی الکی یادم اومد که گمونم 3یا4ام ابتدایی بودم میشنیدمش و جلو آیینه میخوندمش واسه خودم. باورکنید معنیشم نمیفهمیدم. + مؤسسه ژئوفیزیک دانشگاه تهران تقویم سال جدید رو منتشر کرد؛ ایناهاش
-
972
دوشنبه 21 مهر 1393 20:17
قلبم یه هو انگاری سوت میکشه، اونقدری یه هویی و اونقدر قوی که نفسم بند میاد و نمیتونم حتی یه آخ بگم. انگاری جلو دماغ و دهنمو گرفتن و حتی یه مولکولِ هوا نمیتونه بره یا بیاد. چشام سیاهی میره و بسته میشه + خبری نیست. خوبم. خوبم و گاهی آرزوهام این شکلی میشه. جلو آیینه دستشویی تمرینش میکردم؛ حتی وقتی یه پسر بچه 5ساله بودم و...
-
973
دوشنبه 21 مهر 1393 20:02
فایل پی اس دی رو وقتی با فرمت جی پک ذخیره میکنی و با آفیس پیکچر منجر حجمش رو کم میکنی، افت رنگ پیدا میکنه، یعنی همه رنگا یه لول روشن میشه. وقتی هم واسه کسی توضیح میدی و بعدش تلفن میزنه میگه آقا چرا اینجا رو صورتی کردی، تموم خستگی یه صبح تا غروب و دیشبش با هم برمیگرده تو جونت. + حیف ...
-
974
یکشنبه 20 مهر 1393 23:53
زندگی خودش سوار موجای سینوسیه، یه روزایی هم مثل امروز پیدا میشه که خودش یه هو ام پی تری به توان دو پر از موج سینوسی و نقطه اکسترمم میشه؛ فقط موندم این همه صعود و سقوط، چرا یه نقطه عطف به ما نمیده :/ + عیده ها! عید همه مبارک؛ خیلی خیلی مبارک. ان شا الله همیشه دل شاد و لب خندون باشید :)
-
975
شنبه 19 مهر 1393 00:40
من خیلی محمد اصفهانی دوس نداشتم و حتی این آهنگش رو اصلاً. ولی نمیدونم چرا یه هو شروع کردم زمزمه کردنش و بعدم دانلودش کردم. ریتمش با حال الآنم میخونه و شعرش یه بغضی داره که ... + خدا از آدمای عادیش نمیخواد علی باشن، اما میخواد که سعی کنن حرمتشو نشکنن، فقط سعی کنن
-
976
جمعه 18 مهر 1393 18:52
یه حرکت خوب، دیر یا زودش شاید تو زمان وقوع نتیجه اثر بذاره اما تو کیفیت و ایناش نمیذاره: شروع کردم واسه خودم لغت نامه آلمانی مینویسم تو اکسل؛ لغت نامه بر مبنای کتابی که از روش خوندم. از درس یکِ ترم یک تا اینجا + زانوم ورم کرده؛ پاهام پاییز و زمستون میشه کوه یخ. جوراب پوشیده بودم رو سرامیکا لیز خودم و اینا :/
-
977
پنجشنبه 17 مهر 1393 23:49
باور میکنید من تا همین چند دقیقه پیش که رفیق کلاس آلمانیِ آلمان رفته مون تو وایبر شماره موبایلشو فرستاد، نمیدونستم کدِ تلفن آلمانو؟ حالا خوبه تو درسامونم داشتیم حتی! خنگم یعنیا ... + کی بشه من از گیسن آپ کنم خرده ریزای ذهنمو که ثابت کنم آدم همون آدمه حتی اگه هزاران کیلومتر جابه جا بشه ;)
-
978
چهارشنبه 16 مهر 1393 23:16
عه عه عه تو مترو دروازه شمرون یه جمله ی عالی اومده بود به ذهنم یادم رفت بنویسمش. گفتم عالیه واسه پلاس امشبا، عجب خنگم؛ تازه سکو رو هم اشتباه رفتم نزدیک بود بجای شرق برم غرب این آخر شبیه ... + از استاد جدید راضی ام؛ اخوئه ولی من ازش راضی ام. خدا کنه تا آخر ترم خوب پیش بره که ترم بعد با خیال راحت دوزبانه بشم. بشم یعنی؟...
-
979
سهشنبه 15 مهر 1393 22:37
خدا ... یعنی یه آدم چقدر باید خودشو حقیر بدونه و یکی دیگه رو بزرگ کنه؟ یا نه اصن! بگو یه آدم چقدر باید حقیر باشه که راضی باشه یه نفر خودشو حقیر کنه و اونو بزرگ ببینه! خدایا توبه ... + واقعاً ناراحتم ولی ... چی بگم که هیچ ربطی به سر و ته پیاز ندارم!
-
980
دوشنبه 14 مهر 1393 21:43
بعله! این چیزا ذره ذره پاشو تو زندگی آدم وا میکنه. متعاقب مسائل قبلی موجود در شرکت، امروز بنده مأمور شدم برم دفاتر یه سازمانی، ببینم کسی هست یه پول چایی بگیره و بجاش یه سری اطلاعات به ما بده یا نه. سعی کردم بپیچونم ولی نشد، رفتم انجامش دادم اما یه طوری که نشدنی بشه. هرچند، خود اولیای امر از راه های دیگه دنبال دم دیدن...
-
981
یکشنبه 13 مهر 1393 20:25
بعد عمری یه بار خونه خواهربزرگه رفته بودن خوب بود که اینم آخرش تو راه با حرف کار و این چیزا ... + ابری نیست، بادی نیست، ولی اون بقیه ای هم که سهراب میگه نیست
-
982
شنبه 12 مهر 1393 22:48
صبح بعد یه سال با منشی سابق شرکت یه مکالمه کوتاه داشتم. یه هو دراومده میگه شما مایه عزت مایید. میگم چه عزتی؟ میگه همین که آدم سالمی هستی مگه کم چیزیه؟ دلم سوخت به حال خودم. فقط گفتم من و شما برخوردمون محدود بوده، همه آدما ایراد دارن، حتماً فبرضت نشده شما بدیای ما رو ببینید ... + امشبم دلم سوختا. چند روزه داره میسوزه....
-
983
شنبه 12 مهر 1393 21:18
بخدا انگار ن انگار امشب شب عیده؛تلویزیونمون که شب عروسی و عزاش یکیه، شهر و مردم هم که از بس گرفتار نون شب شدن دیگه این چیزا یادشون نمیمونه، خودمونم که ... ای داد بیداد + خدایا! اینجا کویره؛ قبول! میشه یکی رو بفرستی واسه کویر نوردی، اون گوشه کنارا واسه آتیشش مایِ بوته ی خشکیده رو هم بکنه و از چشم به راهی آسمون نجاتمون...
-
984
جمعه 11 مهر 1393 20:40
چند وقت پیش غیبت سیاوش قمیشی رو کردم اینجا ، انگار یا به گوشش رسیده یا خودش بالاخره از هپروت بیرون اومده. این آهنگ جدیده ش یه جور برگشت به اصله. انگار خودشو احیا کرده. امیدوارم فقط دیگه اونوری نشه ... + به قول جناب معین باران میبارد امشب ... اوّلین بارون پاییز
-
985
جمعه 11 مهر 1393 16:23
یه رفیق داریم اهل شما کشوره. دانشجوی دکتراس و بیکار. هر چی هم این در و اون در زد واسه بورسیه راه به جایی نبرد بدون پارتی و این چیزا. خلاصه که زد به خط معامله. از شمال برنج برد جنوب و تو شهری که درس میخوند فروخت. الآن تلفن زده میگه میخوام بیام 7-8 تومنی یه پراید بگیرم. بهش گفتم یه کم صبر کنه که با این پول چیزی جز یه...
-
986
جمعه 11 مهر 1393 16:19
من زیاد از قوانین خبر ندارم و خانم وکیل هم چند وقته از دسترس خارجه که جواب این مورد رو بده، ولی خیلی دوس داشتم بدونم تو قوانین اسماً اسلامیِ ما، اون حرف خدا که ظلم پذیرنده و ظلم کننده، رشوه گیرنده و رشوه دهنده، نزول خور و نزول گیرنده، آیا دیده شده؟ محلی اصلاً از اعراب داره؟ + نمیدونم چقدر تشکلای سیاسی رو میشناسید تو...
-
987
جمعه 11 مهر 1393 16:15
وقتی این رو دیدم رفتم به گذشته. اون زمانا که حرف خیلی زیادتر بود ازش. حرف اون آدمی که از کارمندی بانک کشاورزی تو کرج و با یه وام 60ملیونی، تو سن 29سالگی رسید به جایی که جزو مولتی میلیاردرای ایران شد و چون حق حساب یه عده رو کم و زیاد کرد، کلّه پا شد ... + نمیدونم چقدر سندیت داره اون داستان که میگفتن شرکت بنز یا بی ام...
-
988
جمعه 11 مهر 1393 15:47
وای به روزی که بنده ای، اونقدر از خودش مطمئن بشه که حرف خدا رو کم بدونه و بیشتر از اونو طلب کنه. یاد اون قسمت از خطبه های نماز جمعه افتادم که امام میگه خودم و شما را توصیه به تقوا میکنم ... + ... عب نداره. کاش فقط ختم به خیر باشه. من شکایتی ندارم از امروز و این زمونه.
-
989
جمعه 11 مهر 1393 00:00
حریف فشارای تو خونه نمیشم. کاری که یه سال و نیم پیش خواهرم میگفت نرو، حالا که وضعش بدتر شده و نمیخوام برم میگه نه برو. نمیدونه یا نمیخواد بدونه من دارم له میشم، واقعاً اینو نمیتونم تشخیص بدم. اما اینو میدونم که حال خوبی ندارم + منی که از هیچی نمیگفتم، وقتی دارم این فشارو تو خونه هم حتی به زبون میارم ... کاش متوجه میشد...
-
990
پنجشنبه 10 مهر 1393 21:52
من به تک تک شما اعتماد دارم؛ به تک تکتون. ولی دلیل نمیشه حتی به نزدیک ترین آدمای زندگی شما اطمینان داشته باشم، حالا غریبه ها که جای خود داره. اینو گفتم جسارت نشه؛ اصلاً فکرنمیکردم پیش بیاد اما چون پیش اومده گفتم که بدونید برام آی دی، شماره، آدرس وبلاگام یا هر چیز دیگه زندگیم، حریم خصوصیمه و اگه به هر دلیلی در اختیار...
-
991
پنجشنبه 10 مهر 1393 16:39
هیچ وقت نتونستم این وبلاگایی که یه زن و شوهر و اسه بچه شون درست میکنن رو درک کنم. به نظرم یه چیزایی واسه خودِ خودِ آدم باید باشن. نباید جارشون زد. هر آدمی چیزای با ارزش داره که دنیاشن، ولی این دنیا ... نمیگم حق ندارن انی کارو کنن؛ اتقاقا حق دارن چون آزادن. حرفم این بود که نمیتونم درکشون کنم + تموم حس خوبم پرید ...
-
992
چهارشنبه 9 مهر 1393 16:07
عاغا من امروز با سختگیرترین افسر آموزشگاه های شمال تهران امتحان دادم. طرف معروفه، بعضی آموزشگاه ها وقتی میره، ملت میان انصراف میدن از امتحان. من با این قبول شدم، خودشم گفت خیلی مسلطی، ولی اون یارو فقط چون بهش برخورده بود که افسر دوم فرستاده بودنش، اومد شیک همه رو رد کرد :/ + یه مثل خودم ساختم الآن: خوابیدن حال نمیده؛...
-
993
سهشنبه 8 مهر 1393 21:51
یاد پست 210 دور رفت افتادم امروز؛ یعنی همه ش این تو ذهنمه از صبح که تو شرکت گفتم منو تو کار اجرا ببرید و جواب شنیدم تو روحیه ت به درد اجرا نمیخوره و بشین همین کار خودتو بکن ... + چی بگم که نگفتن بهتره؛ اصن بهترم که نباشه، سوال اینه که اصن چی میتونم بگم؟!
-
994
سهشنبه 8 مهر 1393 08:39
یادم نیست قبلاً از نجوای خواب در بیداری فرعاد گفتم یا نه اینجا. میدونم خیلیا نشنیدنش، بعضی از دوستای اینجا هم، تتو وبلاگ مشکی رنگم احتمالاً دیدن و شنیدنش. هربار یه قطعه هایی مثل اینو میشنوم، دلم میخواد دلم میخواد موزیک ویدئویی که تو ذهنم براش میسازمو به دنیا، یا حداقل تموم غریبه هایی که برام مهمن نشون بدم ... + این...
-
995
دوشنبه 7 مهر 1393 09:24
شاید تو فکر خودم، یه کتاب زیر 50 صفحه رو واقعاً کتاب حساب نکنم اما نمیتونم منکر حال غریبی بشم که یه چیزی مثل این بهم میده ... + آخرش انقدر اذیتم کرد پوشی که واسه این پست متوسل به سیستم شرکت شدم :/
-
996
دوشنبه 7 مهر 1393 09:19
اگه بیشتر نباشه، مطمئنم کمتر از 6-7 بار نبود تعداد دفعاتی که دیشب از خواب پریدم؛ خواب و بیداریم یکی بود: مکان، زمان و حتی استایل خودم و موقعیت فیزیکی همه چیزای اتاق، حتی پتو و بالشم. فقط یه چیز فرق داشت: یه چیزی یا یه گسی میخواست خفه م کنه! + این پوشی مزخرفه؛ حتی نمیشه باهاش یه یادداشت ساده رو واسه براوزر کپی-پیست کرد...
-
997
یکشنبه 6 مهر 1393 23:46
یادم رفت چی میخواستم بگم؛ اما موضوع به این برمیگشت که کم رنگ و کم حرف شدنم پای خوش گذشتن نیس. هرچی آشفته تر میشه این ذهنم، ساکت ترم + وقتی بدون فکر و از ترس غرق شدن، فقط دست و پا بزنی، آخرش از شدت خستگی، خودت بی حرکتی و مرگ رو میپذیری ... پ.ن. کسی نمیدونه انی پلاس زودتر از اصل پست نوشته شده و تصادفاً چقدرم بهم ربط...
-
998
یکشنبه 6 مهر 1393 22:07
همیشه از بی هدف بودن فراری بودم، اما الآن کاری که دارم انجام میدم خودِ خودِ بی هدفیه! در واقع واسه فرار از پاله ی فشار اطرافیان گرامی، دارم خودمو به چاهِ دور باطل و بی ثمر زدن میندازم :/ + خدا خیر بده اونی که گفت تو کتابای دبیرستان نوشتنِ فرط استیصال رو یادمون بدن، وگرنه الآن باید کلّی فکرمیکردم و سرچ تا بدونم اسم این...